قهر
طبق معمول هر هفته
رفتم سر خاکش
نبود آنجا !
سنگ مزارش را برداشته بود
رفته بود از آنجا !
گلی را که برده بودم قبلا برایش
برچسب شده بود بر قیر ...
در صدای مهیب بولدوزرها
گوششان را گرفته بودند ارواح .
آسفالت می کردند با غلتک
بوهای مرده ی خاک گورستان را
و با سیمان به روز می کردند
پاک ! قبرستان را .................
داشتند مترو می زدند آنجا !
دیگر نیست !
بود فقط یک جا .
+
کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ٧:٢٠ ق.ظ ; ۱۳٩۱/۱/۱٩